تقویت عزت نفس کودک
تقویت عزت نفس کودک باید با این هدف باشد که پدر و مادر از کودکان خود بالغ های مستقل بسازند،
نوزادشان به هنگام تولد یک وابسته به تمام معناست. زن و مرد جوان اگر دوران کودکی موفقی را پشت سر گذاشته باشند، از دنیای وابستگی خارج می شوند و به انسان هایی با حرمت نفس و مسئول مبدل
می گردند. به طوری که میتوانند با چالش های زندگی برخورد موثر و سازنده داشته باشند و نه تنها در زمینه های مالی، بلکه به لحاظ عقلی و روانی موفق گردند.
کودک انسان ابتدا به ریشه (برای رشد کردن) و بعد به بال (برای پریدن) احتیاج دارد. بچه ها در خلل رشد نمیکنند، در یک مضمون اجتماعی بزرگ میشوند.
کوپر اسمیت پنج عامل را با عزت نفس بالای کودکان مرتبط می داند :
1- کودک احساس کند که اندیشه، احساس و ارزش او به عنوان یک انسان مورد پذیرش واقع شده است.
2- محدودیتها برای کودک شفاف، منصفانه، غیر ظالمانه و قابل مذاکره باشد.
3- به کودک به عنوان یک انسان احترام گذاشته شود. پدر و مادر از خشونت و تحقیر و تمسخر بر علیه کودک استفاده نکنند. نیازها و خواستههای کودک را جدی بگیرند، اقتداری بدون استبداد و اقتدار طلبی در کار باشد. پدر و مادر بهتر است به جای مجازات بیشتر به تقویت های پاداش دهنده و مثبت توجه داشته باشند. به زندگی اجتماعی و تحصیلی کودک بها بدهند و مایل باشند که در این زمینهها با کودک بحث کنند.
4- پدر و مادر در معیارهای سطح بالا و انتظارات فراوانی از رفتار و عملکرد کودک دارند نمیگویند “مهم نیست سخت نگیر، می گذرد”. به جای آن انتظارات و معیارهای خود را محترمانه، از روی خیرخواهی و غیر ظالمانه به فرزندشان انتقال میدهند. از کودک میخواهند به بهترین شکلی که می تواند ظاهر شود.
5- پدر و مادرخود از عزت نفس بالا برخوردارند. آنها الگوی باور به توانمندی خود و حرمت نفس هستند. کودک آنچه را که باید مطابق آن ظاهر شود می بیند.
در نتیجه رفتار پدر و مادر به تنهایی رشد روانی کودک را رقم نمیزند، سوای این حقیقت که در مواقعی مهم ترین منبع تاثیرگذار بر کودک یک آموزگار، پدربزرگ و مادربزرگ یا یک همسایه است، باید گفت که عوامل
بیرونی تنها بخشی از ماجرا هستند و هرگز نباید وزنی از این سنگین تر برای آنها در نظر گرفت.
محبت کردن از طریق لمس

کودک برای اینکه به خوبی رشد کند به لمس و نوازش احتیاج دارد.
کودکی که لمس نشود حتی اگر سایر نیازهایش برطرف شود، ممکن است بمیرد و عزت نفس نداشته باشد.
وقتی او را لمس می کنیم به او محرک های احساسی می دهیم که به رشد مغز او کمک می کند و این باعث تقویت عزت نفس کودک می شود. ما از طریق لمس کردن، مهر ومحبت، توجه و عشق و حمایت خود را به کودک انتقال می دهیم.
از طریق لمس، تماسی میان دو انسان برقرار می سازیم. یکی از قدرتمند ترین روش های انتقال عشق و تقویت عزت نفس کودک، لمس کردن است. مدت ها قبل از اینکه کودک کلمات را درک کند لمس کردن را احساس میکند.
ابراز عشق بدون لمس کردن، کم عمق و سطحی است. “مدتها قبل از اینکه کودک کلمات را بفهمد لمس شدن را درک میکند”.
کودکانی که بدون تجربه لمس کردن بزرگ میشوند اغلب اعماق وجودشان جراحتی دارد که از بین نمیرود انگار حفرهای در عزت نفسشان وجود دارد.
احترام
کودکی که از ناحیه بزرگترها احترام می شود، احترام به خویشتن را می آموزد.
احترام گذاشتن به کودک باید نظیر همان احترامی باشد که به بزرگترها می گذاریم که این کار باعث تقویت عزت نفس کودک می شود.
برای مثال اگر شما مهمانی داشته باشید و قهوه را روی میز بریزد هیچگاه سر او فریاد نمی زنید که چقدر بی دست و پا هستی.
اگر چنین است چه دلیل دارد که این حرف را به فرزندان خود بزنید و فرزندی که به مراتب مهم تر از یک مهمان است.
دیده شدن و درک گردیدن
اگر کسی غمگین باشد و شما با او همدردی کنید و یا اگر کسی کار غرورآفرینی انجام دهد و شما او را تحسین کنید آن شخص حس میکند که دیده و درک شده است. لازمه دیده شدن این نیست که شما با
حرفهای من موافقت کنید.
ممکن است درباره یک مقوله منطقی یا سیاسی صحبت کنیم و با هم نظرات مغایر داشته باشیم، اما اگر نشان دهیم که نقطه نظرهای یکدیگر را درک میکنیم و اگر واکنش های ما با آنچه درک میکنیم همخوان
باشد میتوانیم احساس مرئی بودن داشته باشیم.
احساس مرئی بودن در روابط عاشقانه از هر جایی مشهودتر است.
کسی که به ما عشق می ورزد به راحتی و با انگیزه بیشتری میخواهد ما را درک کند.
اغلب از زبان عشاق می شنویم که در ارتباط با یکدیگر می گویند ” او مرا درک میکند “. کودک علاقهای طبیعی به این دارد که او را ببینند و درک کنند، سخنی را بشنوند و واکنش متناسب نشان دهند.
برای ضمیری که در حال شکل گیری است نیازی اضطراری است. به همین دلیل است که وقتی بچهها کاری صورت می دهند به چهره بزرگترها نگاه میکنند تا به واکنش آنها پی ببرند. برای مثال اگر کودکی به اتفاق
پدرش قدم بزند و سر راه به اشیاء و جالبی که به نظرش رسید اشاره کند و به پدرش به او بگوید ” آفرین چقدر دقیق نگاه میکنی” که کودک احساس میکند اما چه احساسی پیدا میکند اگر پدرش به او بگوید ” اینقدر
حرف میزنی خسته نمیشوی ؟ “
توجه متناسب با سن و سال :
توجه و مراقبت باید متناسب با سن و سال کودک باشد.
مسلماً توجهی که یک کودک شش ماهه به آن احتیاج دارد، همان توجهی نیست که یک کودک ۶ ساله میخواهد.
پس اگر از یک نوجوان ۱۶ ساله مانند یک کودک ۶ ساله مراقبت کنیم او را از راه رشد باز می داریم. وقتی کودک ۶ ساله سوالی می کند، ممکن است بهتر این باشد که ذهن خود او را برای یافتن جواب ترغیب کنیم.
ممکن است به او کتابی نشان بدهیم و بگوئیم که برای یافتن جواب بهتر است آن کتاب را مطالعه کند.
برخورد با اشتباهات :
طرز برخورد پدر و مادر با اشتباهات بچهها، روی عزت نفس آنها تأثیر تعیین کننده دارد.
کودک مسلما خطاهایی را مرتکب می شود. بچهها به تدریج حرکات نامناسب و غیر موثر را کنار میگذارند و به حرکاتی که آنها را به هدف می رساند ادامه میدهند.
اشتباه کردن بخش لازم بسیاری از یادگیری هاست. اگر کودک به خاطر اشتباهاتش تمسخر و یا مجازات شود، آموزش کودک خدشه دار می شود. اگر بچه ها فرصتی پیدا کنند خود به خود و به طور طبیعی از اشتباهات
خود درس می آموزند.
میتوان به طرز غیر انتقادی از کودک پرسید ” چه یاد گرفتی؟ ”
” این بار این کار را چگونه انجام خواهی داد ؟ ”
اشتباه کردن، بخشی پیوسته به یادگیری است.
بهتر است که به جای جواب دادن، کودک را به جستجو برای یافتن سوال تشویق کنیم. اما انجام دادن این کار مستلزم آگاهی است. باید توجه داشت که ناشکیبایی دشمن آموزش دادن به فرزندان و مراقبت از
آنهاست.
بدرفتاری با کودکان:
منظور از بد رفتاری در اینجا بدرفتاری جسمانی با کودکان و یا سوءاستفاده جنسی از آنهاست. این بدرفتاری به عزت نفس کودکان آسیب جدی میزند از جمله آنها: تحقیر، گناه و خجالت، تشویش، وحشت و …
می باشد.
نیاز به ساختار:
یک ساختار خوب از کیفیتی برخوردار است که به نیازها و خواستههای افراد خانواده، احترام میگذارد و برای فردیت و فراست افراد خانواده احترام قائل است.
در یک خانواده با ساختار مناسب افراد میتوانند مواضع خود را با یکدیگر در میان بگذارند.
ساختار خوب باید انعطاف داشته باشد؛ افراد خانواده باید بتوانند درباره آن بحث و تبادل نظر کنند. در یک ساختار خوب خانوادگی، پدر و مادر توضیح دهنده هستند اما فرمان نمی دهند. از اعتماد و اطمینان برخوردارند و
در یک ساختار خوب جایی برای هراس نیست.
بچه ها خواهان آزادی نامحدود نیستند. اغلب بچه ها نظام مبتنی بر ساختار تا اندازه ای اقتدار طلبانه را به نظام بدون ساختار ترجیح میدهند.
بچه ها محتاج محدودیت هستند و اگر محدودیتی در کار نباشد مضطرب می شوند.
والدین بسیار آسان گیر، کودکان بسیار مشوش تربیت میکنند. پدران و مادرانی که به نقش رهبری در سطح خانواده بها نمیدهند، با همه افراد خانواده بدون توجه به علم و اطلاعاتشان و سن و سالشان به یک شکل
برخورد میکنند، ارزش های مورد نظر را به فرزندان خانواده آموزش نمی دهند.
وقتی بچهها با ارزشها و معیارهای منطقی آشنا میشوند، در واقع والدین در تقویت عزت نفس قدم برداشته اند. وقتی این شرایط وجود نداشته باشد، عزت نفس خدشه دار می شود.
با شناخت الگوی رفتاری خود بیشتر می توانید باعث تقویت عزت نفس کودک شوید.
پذیرش
کودکی که به اندیشه و احساساتش بها داده میشود، این را درون سازی می کند و خود پذیری را میآموزد.
پذیرش زمانی مصداق پیدا می کند که به احساسات و اندیشه های کودک گوش بدهیم و در برابر او با توهین، موعظه، مشاجره، بحث و منازعه برخورد نکنیم اگر به کودک به تکرار بگوئیم که نباید چنین احساسی
داشته باشد، تشویق می شود تا احساساتش را انکار کند. مبادا اقدامی بر خلاف خواسته پدر و مادرش صورت داده شود.
اگر از کودک بخواهیم احساسش را مطابق میل ما ابراز کند، به رشد و تعالی او کمک نکرده ایم. ممکن است پدر و مادر منظم باشند و کودک نامنظم. ممکن است پدر و مادر درون گرا باشند و کودک برونگرا و برعکس،
اگر تفاوتها را بپذیریم عزت نفس فرصت رشد پیدا می کند.
شام خانوادگی :
گاه شرایط به گونهای است که پدر و مادر و فرزندانشان به اتفاق، سر یک میز، شام نمی خورند. در این شرایط باید زمینهای فراهم کرد که چند روز در هفته را با هم جمع شد و غذا خورد و با هم حرف بزنند.
برنامهای برای موعظه و سخنرانی نباشد و با همه افراد خانواده با احترام و حوصله صحبت شود.